انجمن مترجمان زبان انگلیسی Write for you , from life time to time which takes me in its bitter and sweet embrace and dose not leave me , i love life with its problems so that loving GOD. |
|||||||||||||||||
چهار شنبه 27 بهمن 1395برچسب:دل نوشته ها , :: 12:11 :: نويسنده : saeid
به نام خدا IN THE NAME OF GOD جمله هایی دارم که می خواهم ساده بنویسم و دیگران ساده بخوانند و ساده درکم کنند ، i have some sentences which would like to write simply and others read simply and beleive me simply too, نمی دانم چرا شاید به خاطر فشار زندگی و شاید حرف های نگفته که در دل مانده و هر چه i don't know why so for the life's pressure and so untold expressions that have سbeen stayed in the heart and ever در زندگی غرق می شوم انگار بیشتر زخم های کاریش مرا به انزوا می کشاند ، وقتی از درد می گویم بی اختیار bussy in life, ever it's chronic injures solitate retreat me, when i talk about the pain, involuntary واژه های نا امید کننده به ذهن می آید و مستاصل می شوم که آنها را به زبان نیاورم ، واین واژه جمله های ابتدایی reminds hopless words in mind and prostrate that don't explain them. and this word reminds the first sentences کتاب "بوف کور" صادق هدایت را برایم تداعی میکند . of"blind owl" SADEGH HEDAYAT's book for me. درد را از هر سو که بخوانی درد است ، و چه بد است مردی را ملاقات کنی که به نان شب محتاج است و تو در if is readed the "PAIN" word in every side it has own mean, and so much bad meet a man who needs to his night bresd and you آرامش و رفاه سر بر بالش نهاده و تا صبح خوابهای روان ببینی ، و بگویم و ساده بنگرم اما نه اینبار عمیقا در فکر فرو be in the safe and convenience and your head lays on the cusion and see dreams so far moorning , and say and observe simply but no that time think
روم و جوان تحصیل کرده را ببینم که یافتن شغلی برایش سرابی بیش نبوده در حالیکه خودم را از خدا فارغ می بینم deeply and see a young educated man that finding a job has not been but a mirage while i keep separate from GOD و حامیم را مخلوقی خوار و پست میدانم ، در اداره غرق در رویاهای خودی بوده و سر ماه نرسیده دستمزدی را که and imagine my supporter as an abject creature , sink in my dream in the office and yet not finish the end of the month بیش از حقوق واقعی است در حساب بنگرم . watch y extraordinary salary in my account.
بسیار ناراحت کننده است که خودم را در سایه ها گم کنم ، حقیقت را کتمان کرده و فقط به فکر خودم باشم ، it is so much miserable that i lose myself in the shadows , hide the truth and just think about myself, آخر مگر به حقیقت چه شده است! از چه می هراسم ؟ شاید فکر از دست دادن هوسهای زودگذر دنیوی و راحت what's happen for the truth! what scare from? maybe thinking about losing secular temporary temptations and طلبی های روزانه ام مرا به این روز انداخته. my daily indolences have been acted me.
و من خوب می دانم که دیوانگی یعنی انجام متداوم یک کار بدون تغییرات و انتظار داشتن نتیجه ای متفاوت ، ولی and i know that "the lunatic"namely do an action repatedly without chnges and to expect different result, but با این حال باز آن را تکرار می کنم . می دانی اخیرا واژه کمک کردن دیگر در میان مردم اعتبارش را از دست داده i repeat that anyway. you know , recently "helping" word has been ever lost it's account between people و ظاهرا حر ف از جوانمردی زدن بیهوده است . and talking about the "fair" is fruitful apparently. حرف از تاریکی که می شود ، بی اختیار روحم در انزوا کشیده می شود و امیدهایم را تحت شعاع خود قرار می during talking about the "darkness" my soul is retreated and impress my will and wishes. دهد . تا تاریکی نباشد ، نور و امید معنایی ندارد و من خودرا بیشتر مستعد این می دانم که تاریکی هایم در زندگی when there is not the darkness , light and hope don't mean and i so much susciptible that my darkness are more than hopes in the life. بیش از امیدهایم باشند. خیلی مانده تا خود را بشناسم و این بیش از هر چیز دیگری آزارم میدهد. so long knowing myself and this matter bothers me more than any things. برای دوباره احیا شدن انگیزه می خواهم ، برای اینکه فرصت زندگی را غنیمت بدانم و عمرم را در پس حسرتها i want to be motivated for revival , for prize the opportunity of the life and don't pass my life bhind of the regrets نگذرانم ، من چه می دانم از خودم و می ترسم مرگ یادم کند و هنوز خود را نشناخته باشم و چه درماندگی از این بدتر که انسان خود را نشناسد. what do i know about myself and scare of the death and havn'd already known myself and what so much disaster worst that the human dosn't know himself. عشق به آدمی معنا می دهد وقتی که لحظه های شادت را با همه تقسیم می کنی و چه بی معنا می کند لحظه های the love means to the human , when you divide your happy time with anyone and so musch ridiculous تنهایی که هیچ کس سراغت را نمی گیرد و در انزوا می پوسی. درد یکی دوتا نیست از هر چه که بگویی جای happen your lonely times when any one dosen't look for you and spoil in the solitude. the pain is not "one or two" if you talk about one , penetrates in the another place
دیگری درز می کند و آن یکی می ماند ... دنیای بی خودی شده این روزها نه دل خوش به زنده ماندنم و نه دل and the next one is remained... the world has been unfruitful , neither to live nor to die خوش به مردن اما امید تنها واژه موفقیت است. yet the "hope" word is the only successful word. بدی هایم را جز خدا کسی خریدار نیست و این درحالی است که همیشه شرمنده او هستم و چیزی در ازایش ندارم any one dosen't buy my evils except my GOD and this happens while i am embarrassed of him and have not any thing so that deliver him. که تحویلش دهم . هر از گاهی می خواهم با عشق و علاقه بنویسم اما پاره ای از اتفاقات ذهنم را در گیر خودش می sometimese i would like to write lovely and intrestingly but some of the incidence involves my mind to itself. کند و چاره ای جز بستن صفحه حوادث روزانه ام ندارم. عمر می گذرد اما دریغا ... and there is not any solution but closing my daily events page. the is passing but pity on... بسیار تلاش کرده ام که فارغ ازاین دنیا و مردمانش باشم اما فکر زندگی و ادامه دادنش دوباره برایم ماجرای i have been more tried thet be seperated from this world and it's people and thinking about the life and it's progressing have been done the same circumstance. همیشگی را رقم زده است . همیشه یک حس خوب به من اعلان می دارد که امید داشته باشم و منشا آن را جز خدا always a good sense aware me that have the hope and i don't know it's sourse but GOD. نمی دانم. نمی دانم چرا ولی همیشه سخت ترین ضربه را ازکسی می خوری که خیلی دوستش داری و این همان قانون زندگی i don't know why , but you always was hited whom so much love hers and this is the same law of the life است و انکار ناپذیر است . برای من اثبات حقایق خیلی مشکل تر از انکار آن است و همیشه دوست دارم چشمانم را and is undeniable. to prove the truths is so much hard for me rather than to deny them and i always close my eyes ببندم و هیچ نبینم و یا حداقل حقیقت را نادیده بگیرم اما افسوس که نمی شود و این حقیقت است که همواره پیروز and don't see anything or at least pass over the truth yet can not be done and this the "truth" is always winner. می شود. گریه ام میگیرد وقتی خوبی مردمانی را می بینم که از مال دنیا هیچ ندارند و در مقابل، فخر آدمهای دنیا i get cry when i see people's excellency of haven't any things in the world and visa versa , challenge me پرست هم مرا به چالش می کشد وآخر سر کدامین را انتخاب کنم خوب است؟ prode of tactful people and at last which one i choice is good ?
برای دست یافتن به موفقیت باید ایمان داشت ، گاهی اوقات چیزهایی را در زندگی می یابیم که واهی به نظر می achieving to the success must have the belief , aometime find aomethings in the life which seem unrealistic and رسند و سرابی بیش نیستند اما اگر ایمان به قدر کافی باشد همان اکسیر کامیابیست. aren't anything but mirage , yet if the belief be so enough, will be the same panacea of the success.
همه ما زنده ایم به خاطر هدفی که داریم وایمانی که داریم و همگی برای دستیابی به آن در تلاشیم وخداوند همیشه all of us are alive because the goal we have and are trying to achieve that and GOD allways پشت و پناه کسی است که به خاطر ایمانش می جنگد. supports who is fought for his /her belife. فاصله گرفتن از دنیای حقیقی برایم مهم است چون آن چیزی که در حقیقت پیدا می شود ممکن است در دنیای to distance from the real world is important for me since the same thing to be found in the truth , maybe to be seemed another thing مجازی طور دیگری به نظر آید و همیشه مفهوم حقیقت دردناک تر از انکار آن است ، تا بوده همین بوده. کاش می in the unreal world and the truth's conception is allways most painful than it's denying , be it so , if only شد کل دردهایم را با خوردن یک قرص کوچک پاک کنم ، اما افسوس هر چه که زمان می گذرد دردم کاری تر i would clean all of the pains use to a little pill , but so much pity as long as passing the time , the pain is become worse
می شود و و التیامی برایش نمی یابم. خواب باشم یا که بیدار به هر حال واقعیتی است که باید بپذیرم . and don't find any redress for it . whether or not to be slept, any way the fact that must be accepted . دلهای ناخالص با تعیین حد و مرز از همدیگر فاصله می گیرند . گاهی اوقات که به پشت سر نگاه کنی درک میکنی non-pure hearts take distance from each others with determining the limitation and the bound . some times , if you observe behind of yourself , will که بدترین اتفاق در درست ترین زمان ممکن اتفاق می افتد من نمی خواهم بدبین باشم اما به خدایی اعتقاد دارم که consider that the most worst incident happens in the best time , i don't want to be pessimistic but i beleive in GOD اگر ذهن خطاکارم را به اعتراف وا دارم بلا شک who supports his the most sinful of his creatures even in the worst condition . if i enforce my sinful mind to confess , محکوم به فنا خواهم بود ، و خداوند چگونه بنده خطاکارش را می بخشد در حالیکه من خودم را لایق بخشش نمی دانم.
جمعه 30 بهمن 1394برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : saeid
When you solicit my "abstinence" with your ripe fruits' lips , i think i had justified to my father that had been saying an unlawful fruit is always sweeter . وقتی با میوه رسیده لبهایت ، " پرهیزم " را به وسوسه می گیری ، به پدرم حق می دادم که دائم می گفت میوه حرام شیرین تر است
Auspicious , is having someone who loves yourself more than himself , and dosen't want any things more than yourself . خوشبختی داشتن کسی است که بیشتر از خود ، خودتان را بخواهد و بیشتر از شما هیچ نخواهد .
شخصی که انتظار دارید بیشتر وقتش را صرف زندگیتان کند ، خود شمایید ،پس بهتر است که در تلاش این باشید که تا حد امکان خودتان را علاقه مند به زندگی نشان دهید .
خطرناک ترین ریسک در کل ، صرف کردن اوقات زندگی به خاطر انجام ندادن چیزی است که شما شرط بسته اید بتوانید خودتان آزادی را بخرید .
راحت طلبی دشمن دستاورد است .
بالا رفتن از کوه به منزله این نیست که جهان شما را ببیند ، بلکه به این منظور است که شما دنیا را ببینید.
The power of a sentence is tremendous. A single destructive sentence can ruin somebody’s life, make your day, or change your mood. Fortunately, there are some sentences that can give us power to go on. We have sorted out 10 powerful sentences that can change your life for the better. تاثیر یک جمله چشمگیر است . یک جمله منفی گرا و مخرب می تواند زندگی شخصی را تخریب کرده ، یا روزی جدید برایتان بنا نهاده ، یا سلیقه و رفتارتان را متحول کند . خوشبختانه ، برخی از جملاتی که می توانند به ما قدرت پیشروی بدهند وجود دارند . ما 10 جمله فوق العاده را می توانند زندگیتان را به شرایط بهتری تغییر دهند ، طبقه بندی کرده ایم :
1. Sometimes, it is necessary to hit bottom in order to realize the major changes that will trigger change and bring new life. 1:گاهی وقتها نیاز است که پایه را بشکنی ،به منظور درک اهمیت تحولاتی که برانگیخته خواهد شد و زندگی نوینی را به وجود خواهد آورد .
2. Having confidence and believing in yourself is paramount for success to come. If you don’t have the confidence to believe in yourself, fake it until you make it. 2:داشتن اعتماد به نفس و اتکا به خود شاخص والایی برای موفقیت است .اگر برای باور خودتان اعتماد به نفس نداشته باشید ،وانمود کنید که آنرا دارید تا در خودتان ایجاد شود .
3. Avoid following the crowd and be bold enough to believe that you can change the crowd.
3:از ازدحام و شلوغی پرهیز کنید و جسور و بی باک باشید و بسنده کنید به اعتقادی که شما را بتواند در میان ازدحام متحول کند .
4. Create a set of values and follow them through your life. Be unique — this is what truly makes you human. 4:جدولی از فعالیت های با ارزش مهیا کرده و آنها را ما بین زندگیتان بگنجانید . یکی باشید - این چیزی است که یه راستی شما را یک انسان می کند.
5. Success is no more than the result of consistency and lots of small work. Draw goals, be consistent and keep working towards them.
چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : saeid
به درخت نگاه کن... قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند ریشه هایش تاریکی را لمس کرده... گاه برای رسیدن به نور،باید از تاریکی ها گذر کرد... Look at the tree... before touching it's branches by sunlight , it's roots have touched the darkness... sometimes must be crossed from the darkness so that catching the sunlight... گاهی وقتها با تمامی کوچکی می توان تکیه گاه بود sometimes can be as a shelter against being small...
خداوندا...با تمامی وجود گناه کردم ، تو را شاهد اعمال خود دیددم و باز گناه کردم چه حکمتی است که تو هر لحظه به دادم می رسی و جواب خوبیت را با گناه می دهم ، اگر مومن حقیقیت بودم چه میکردی...دوستت دارم . my GOD... i do sin and a sinful person, i saw you as an evidence but do sin , what's the knowledge so save me any time and so i responded sinfuly again , What had you done if i was as your real muslim... H LOVE YOU my GOD دو شنبه 30 شهريور 1394برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده : saeid
سلامی دوباره، بی مقدمه بگم از ک÷ی و ÷یست کردن مطالب متنفرم فقط مطالب زی رو واستون از سایت خارجی ک÷ی کردم فقط محض یادگیری بهتر اصطلاحات ، در ضمن اگه وقت کردم حتما معادل های فارسیشونو واستون میذارم ، هر چند میدونم خودتون اونقد باهوشین که حدس بزنین... به امید دیدار
Smart Idioms A hot potato Speak of an issue (mostly current) which many people are talking about and which is usually disputed A penny for your thoughts A way of asking what someone is thinking Actions speak louder than words People's intentions can be judged better by what they do than what they say. Add insult to injury To further a loss with mockery or indignity; to worsen an unfavorable situation. An arm and a leg Very expensive or costly. A large amount of money. At the drop of a hat Meaning: without any hesitation; instantly. Back to the drawing board When an attempt fails and it's time to start all over. Ball is in your court It is up to you to make the next decision or step Barking up the wrong tree Looking in the wrong place. Accusing the wrong person Be glad to see the back of Be happy when a person leaves. Beat around the bush Avoiding the main topic. Not speaking directly about the issue. Best of both worlds Meaning: All the advantages. Best thing since sliced bread A good invention or innovation. A good idea or plan. Bite off more than you can chew To take on a task that is way to big. Blessing in disguise Something good that isn't recognized at first. Burn the midnight oil To work late into the night, alluding to the time before electric lighting. Can't judge a book by its cover Cannot judge something primarily on appearance. Caught between two stools When someone finds it difficult to choose between two alternatives. Costs an arm and a leg This idiom is used when something is very expensive. Cross that bridge when you come to it Deal with a problem if and when it becomes necessary, not before. Cry over spilt milk When you complain about a loss from the past. Curiosity killed the cat Being Inquisitive can lead you into an unpleasant situation. Cut corners When something is done badly to save money. Cut the mustard [possibly derived from "cut the muster"] To succeed; to come up to expectations; adequate enough to compete or participate Devil's Advocate To present a counter argument Don't count your chickens before the eggs have hatched This idiom is used to express "Don't make plans for something that might not happen". Don't give up the day job You are not very good at something. You could definitely not do it professionally. Don't put all your eggs in one basket Do not put all your resources in one possibility. Drastic times call for drastic measures When you are extremely desperate you need to take drastic actions. Elvis has left the building The show has come to an end. It's all over. Every cloud has a silver lining Be optimistic, even difficult times will lead to better days. Far cry from Very different from. Feel a bit under the weather Meaning: Feeling slightly ill. Give the benefit of the doubt Believe someone's statement, without proof. .
Hit the nail on the head Do or say something exactly right Hit the sack / sheets / hay To go to bed. . It takes two to tango Actions or communications need more than one person Jump on the bandwagon Join a popular trend or activity. Keep something at bay Keep something away. Kill two birds with one stone This idiom means, to accomplish two different things at the same time. Last straw The final problem in a series of problems. Let sleeping dogs lie Meaning - do not disturb a situation as it is - since it would result in trouble or complications. Let the cat out of the bag To share information that was previously concealed Make a long story short Come to the point - leave out details Method to my madness An assertion that, despite one's approach seeming random, there actually is structure to it. Miss the boat This idiom is used to say that someone missed his or her chance Not a spark of decency Meaning: No manners Not playing with a full deck Someone who lacks intelligence. Off one's rocker Crazy, demented, out of one's mind, in a confused or befuddled state of mind, senile. On the ball When someone understands the situation well. Once in a blue moon Meaning: Happens very rarely. Picture paints a thousand words A visual presentation is far more descriptive than words. Piece of cake A job, task or other activity that is easy or simple. Put wool over other people's eyes This means to deceive someone into thinking well of them. See eye to eye This idiom is used to say that two (or more people) agree on something. Sit on the fence This is used when someone does not want to choose or make a decision. Speak of the devil! This expression is used when the person you have just been talking about arrives. Steal someone's thunder To take the credit for something someone else did. Take with a grain of salt This means not to take what someone says too seriously. Taste of your own medicine Means that something happens to you, or is done to you, that you have done to someone else To hear something straight from the horse's mouth To hear something from the authoritative source. Whole nine yards Everything. All of it. Wouldn't be caught dead Would never like to do something Your guess is as good as mine To have no idea, do not know the answer to a question سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : saeid
سلامی دوباره به تمامی دوستان گلم... یه پیشنهاد به تمامی دوستان اگه می خوان انگلیسی رو به صورت حرفه ای دنبال کنن... در زبان انگلیسی همانند زبان مادریمون پاره ای از اصطلاحات به کا میره که در اصل شاید مشکل به نظر برسه ولی اگه به طور اصول یاد گرفته بشن میتونه به زیبایی کلام اضافه شه ، این گونه اصطلاحات به عنوان IDIOMS شناخته میشن ... برای درک بهتر این مطلب من یه ÷یشنهاد دارم که میتونین آموزش تصویری داشته باشین چون تنها راه یادگیری بهتر اینگونه اصطلاحات فقط آموزش و تصویر سازیه به عکسهای زیر توجه کنین...ش
سه شنبه 17 شهريور 1394برچسب:, :: 10:38 :: نويسنده : saeid
مهربانترین قلبها همیشه در ناملایمات میشکنند ، صدا ندارند ولی از درون شکافته می شوند بی ریا باش تا جایی که می توانی ،خداوند اینگونه آدمی را دوست دارد ... The most love hearts allways break in the problems, have not voice so crake in the inside , be sincere as long as you can , GOD loves like this... تقدیم به تمامی دوستان گلم سلام به تمامی دوستان گلم: دوستان دارم واسه ارشد می خونم واسم دعا کنید انشاالله بعد امتحان وبلاگ با مطالب حرفه ای تر آپ می شه : خدایا مرا از خاک آفریدی و دوباره به خاک برخواهم گشت مرا اسیر غرورم مگردان و همواره حامیم باش تا حامی ستمدیدگان باشم... GOD; created me from the dust and i shall return to the dust don't captive me in my pride , shelter me so that i shelter miserables ...
چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:, :: 13:44 :: نويسنده : saeid
میمون و ماهیگیر میمونی روی شاخه کنده درخت اره شده ای که برخی از ماهیگیران آنرا برای ماهیگیری استفاده می کنند پناه گرفت و به طور دقیق کار ماهیگیری را دنبال کرد. مرد ماهیگیر بعد از مدتی کارش را رها کرد برای صرف شام به خانه رفت. میمون که مقلدترین حیوان به شمار می رود ، از شاخه پایین جست و سعی کرد همان کاری را انجام دهد که مرد ماهیگیر می کرد.تور را به دستش گرفت ، و آنرا به داخل رودخانه پرتاب کرد ، اما گرفتار سوراخ های تور گردید و به داخل رودخانه افتاد ، با آخرین نفسی که میزد با خود گفت :من به درستی کارم را انجام دادم ،پس برای چه مردی که تور را هرگز به دست نگرفته ماهی می گیرد و من نمیگیرم؟ point of view : third person
دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, :: 15:50 :: نويسنده : saeid
جمالت آفتاب هر نظر باد The sun of every vision, Thy beauty be
درباره وبلاگ neither i poet which make poem nor prophet so that miracle , i'm simple as simple as you with so much sins ,so give me right to have some mistake , to have some sins and to have a selection for my living , then in every step , i must think about my creature and deny evil who is always overcom by GOD آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|